اتفاق

چه معنـــى دارد زندگى...!؟ وقتى که هیچ اتفاقى من و تو را سر راه هم قرار نمى دهد...!

یک سر و گردن...

بـــاور کن بیشتر از تو دلتـــنگم...حداقل یک سر و گردن...!

دار مکافات...

می گویند دنیا دار مکافات است...دنیا را بی خیال... فعلا که دار و ندار ما تویی و ندیدنت مکافات...

بازی...

مـن چشمهایـــم را بستم و تـــُـو قایــم شدی... مــَن هنــوز روزها را می شمــارم...! تــُو پیدا نمی شوی...! یا من بازی را بلـد نیستم... یا تـو جر زدی...!

دیگری...

عـزیزم چـه زیبـا اجـرا میکنــی خـط بـه خـط تمــام گـفـتـه هایم را... خواستــه هـایـم را...امـا بــرای دیگـری...!

پرتگاه...

در لابه لای دلشوره ها و ترس هایم،لب پرتگاه ایستاده ام...میدانم دستم را نمیگیری..! فقط محض رضای خدا پرتم نکــن...!

خوب-بد

از کودکی به ما جدایی را آموختند...آن زمان که بر روی تخته سیاه نوشتند: خوب-بد

نداشته ها..‎‏.

همیشه نباید همه چیز را توضیح داد… وقتی کسی برای نداشته هایت بهانه میگیرد،بهتر است او را هم نداشته باشی تا به نداشته هایت اضافه شود…

این روزها...

شنیــده بودم که خاک سرد است...ایــن روزها اما انگار آنقــدر هوا ســرد است،که زنـده زنــده فراموش می کنیــم یکدیگــر را...

خدمات پس از خلقت

من داغونم...خـدایا میـشه بـگی خـدمـات ِ پـس از خلقـتت کـجاست ...؟!