چه سود...؟

بی خبر ازحال هم،تا صبح خوابیدن چه سود...؟ بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود...؟زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید...ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود...؟گر نرفتی خانه اش تا زنده بود،خانه ی صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود...؟گر نپرسی حال من تا زنده ام...بعد مرگم اشک و نالیدن چه سود...؟

نقاش

هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد...! امشب دلی کشیدم شبیه نیمه سیبی که به خاطر لرزش دستانم در زیر آواری از رنگها ناپدید ماند...!

تنها

هیچکس هرگز نمیداند چه سازى میزند دنیا...چه میدانى تو از دیروز...؟چه میدانم من از فردا...! همین یک لحظه را دریاب که فردا میشوى تنها...!

پاییز زرد

همه جا سرد و سیاه...رو لبام ناله و آه...سر من بی سایبون...نگهم مونده به راه...خسته و غمگین و سرد...تو دلم یه گوله درد... نه بهاری نه گلی...پاییزِم پاییزِ زرد...

آدمک

آدمک آخر دنیاست بخند ...آدمک مرگ همین جاست بخند...دست خطی که تو را عاشق کرد... شوخی کاغذی ماست بخند...آدمک خل نشوی گریه کنی...کل دنیا سراب است بخند...آن خدایی که بزرگش خواندی...به خدا مثل تو تنهاست بخند...!

قصه مادربزرگها

وقتی تنها شدم؛فهمیدم قصه ی مادربزرگها درست بود:همیشه یکی بود یکی نبود...!

خر خودتی!

گفتی تو دلم اول و آخر خودتی...از هرچی که دارم بهترینش خودتی... خندیدم و زیر لب مکرر گفتم:شاهزاده ی قصه های من خر خودتی...!

تقسیم

از ضرب من تا جمع تو راهی بجز تفریق نیست... دل خوش به مجموعم مکن،اینجا مگر تقسیم نیست...؟!

ترک

یک ترکی ازترکای ترکیه بنام ترکان روی ترک موتور یک تریاکی،با ترکه میزنه به ترکه و توی تراکم ترافیک میخورن به تیرک و کله ترکه ترک می خوره و موتورش میترکه و متروکه میشه.ناچار توی تاریکی اونو ترک میکنه و میره کنار رود اترک تارک دنیا می شه...!

ذکر دوست داشتن

احتیاجی به تسبیح نیست ...دستانت را که به من بدهی،با انگشتانت "ذکر دوست داشتن" می‌گویم ... !