بی خبر ازحال هم،تا صبح خوابیدن چه سود...؟ بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود...؟زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید...ور نه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود...؟گر نرفتی خانه اش تا زنده بود،خانه ی صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود...؟گر نپرسی حال من تا زنده ام...بعد مرگم اشک و نالیدن چه سود...؟
همه جا سرد و سیاه...رو لبام ناله و آه...سر من بی سایبون...نگهم مونده به راه...خسته و غمگین و سرد...تو دلم یه گوله درد... نه بهاری نه گلی...پاییزِم پاییزِ زرد...
آدمک آخر دنیاست بخند ...آدمک مرگ همین جاست بخند...دست خطی که تو را عاشق کرد... شوخی کاغذی ماست بخند...آدمک خل نشوی گریه کنی...کل دنیا سراب است بخند...آن خدایی که بزرگش خواندی...به خدا مثل تو تنهاست بخند...!
یک ترکی ازترکای ترکیه بنام ترکان روی ترک موتور یک تریاکی،با ترکه میزنه به ترکه و توی تراکم ترافیک میخورن به تیرک و کله ترکه ترک می خوره و موتورش میترکه و متروکه میشه.ناچار توی تاریکی اونو ترک میکنه و میره کنار رود اترک تارک دنیا می شه...!