خانه
عناوین مطالب
تماس با من
ღ جملات کوتاه ღ
ღ جملات کوتاه ღ
درباره من
ﺍﻫﻞ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻢ...ﺭﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻋﻼﻓﯿﺴﺖ...جیب هاﯾﻢ ﺧﺎﻟﯿﺴﺖ...ﭘﺪﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺴﺮﺗﺶ یک ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺏ.. .ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﯽ ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺩﻡ ﻧﺎﺑﺎﺏ...ﻭ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺟﻮﺍﺏ...ﺍﻫﻞ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﻢ...ﻗﺒﻠﻪ ﺍﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﺳﺖ...ﺟﺎﻧﻤﺎﺯﻡ ﻧﻤﺮﻩ... ﺧﻮﺏ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ ﺳﻬﻢ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻣﻦ ﺑﯿﮑﺎﺭﯾﺴﺖ...ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺟﺮ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻬﻨﺪﺱ ﺑﯿﮑﺎﺭ...ﻭ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺳﻔﺮﻩ ﻣﺎ ﻣﺪﺭﮎ ﻧﯿﺴﺖ...ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺴﺖ...ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﯾﺪ...ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺍﻧﺎ ﺗﺮﺳﯿﺪ...ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻗﯿﻤﺖ ﺩﺍﻧﺶ ﻧﺎﻟﯿﺪ...ﻭﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻓﻬﻤﺎﻧﺪ...ﮐﻪ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻓﻬﻢ ﺭﺍ ﻓﻬﻤیدم...!
ادامه...
روزانهها
همه
شرکت آسانسور آرمان فراز
پیوندها
تبعیدگاه امپراتور آرسنتوس...
همینه که هست...
this is my room
عاشقانه ی آرام
زندگی؟نمیدونم...
˙·٠•●♥حاشیه نویس♥● •٠·˙
آفتاب پنهان
اینجا مال ماست...
ترانه بهاری
دل نوشته
رز سرخ
بی نام و نشان
ترش و شیرین
دل نوشته های کوتاه
خط خطی های یک پسر روانی
کلبه تنهایی دانشجویی
همنوای لحظه ها
✿✿پری دریایی✿✿
به یادگار نوشتم خطی ز دلتنگی...
آشفته بازار
زندگی زیباست ای زیبا پسند،زیبه اندیشان به زیبایی رسند...
しѺ√ عـشـق پاکـ من しѺ√
حس سبز
for you
خــــاطرات کهـــنه و اشــــعار نــو
"پایگاه سرگرمی PAR30 FUN "
دخترک تنها
MUSIConMUSIC
آسمان برای همه یکیست...
عشقم رفت♥مریم♥
پاتوق دختر پسرای عاشق و شیطون
هیچ وقت تسلیم نشو...
تو ماورایی...
سوختن در آب...
shadow!
بنجلستان...
جدیدترین یادداشتها
همه
قدرمطلق
روزه
تشنه
شب آرزوها...
پیچک
شب یلدا...
دوست داشتن
اســـــتاد...
رابطه...!
روزه...
بایگانی
مهر 1393
1
تیر 1393
2
اردیبهشت 1393
1
بهمن 1392
1
آذر 1392
1
مهر 1392
1
شهریور 1392
1
مرداد 1392
1
تیر 1392
2
خرداد 1392
1
اردیبهشت 1392
2
فروردین 1392
4
اسفند 1391
2
بهمن 1391
3
دی 1391
8
آذر 1391
8
آبان 1391
26
مهر 1391
50
شهریور 1391
160
آمار : 61898 بازدید
Powered by Blogsky
دلتنگ
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم...از شیشه نبودیم که باسنگ بمیریم...تقصیر کسی نیست که این گونه غریبیم...شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم...
سپیده
شنبه 18 شهریور 1391 ساعت 01:28
0 نظر
لنگه به لنگه
دنبال نیمه ی گمشده تون نگردید...خدا همه ی ما رو لنگه به لنگه آفریده...!
سپیده
شنبه 18 شهریور 1391 ساعت 01:25
1 نظر
تقدیر زمین
خدایا قهر و رحمت را شکر...کاش قلم دومی هم می ساختی...که وقتی تقدیر زمین را می نوشتی و جوهر قلمت تمام شد، مجبور نشوی مچاله اش کنی...ما اینجا نیمه جانیم...
سپیده
شنبه 18 شهریور 1391 ساعت 01:23
0 نظر
سهم من
به دنبالت می آیم حتی اگر سـهم مـــن فـقـط قــدم گذاشتن در جـــای پـــای تــــو باشد...
سپیده
جمعه 17 شهریور 1391 ساعت 19:07
0 نظر
به سلامتی پسری که...
سلامتیه اون پسری که... 10سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت... 20سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت... 30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه...! باباش گفت چرا گریه میکنی...؟ گفت: آخه اون وقتا دستت نمی لرزید...!
سپیده
جمعه 17 شهریور 1391 ساعت 18:48
2 نظر
دل
وقتی می گویم دیگر سراغم نیا،فکر نکن که فراموشت کردم یا دیگر دوستت ندارم…نــــــه… من فقط فهمیدم وقتی دلت با من نیست،بودنت مشکلی را حل نمی کند...
سپیده
جمعه 17 شهریور 1391 ساعت 18:08
1 نظر
هرزه
با همه بوده است...عجب هرزه ایست...این تنهایی...!
سپیده
جمعه 17 شهریور 1391 ساعت 15:39
1 نظر
پایان قصه
اگر پایان داستان،رسیدن به تو نباشد،بگذارقصه گو هر طور که می خواهد قصه را تمام کند...
سپیده
جمعه 17 شهریور 1391 ساعت 15:37
0 نظر
عشق های امروزی
از عشق های این روزا داستانی به بلندای شنگول و منگول هم نمیتوان نوشت…چه برسد به شیرین و فرهاد...!
سپیده
جمعه 17 شهریور 1391 ساعت 15:34
1 نظر
فرهاد
تو را چه به فرهاد...؟! یک فرهاد بود و یک بیستون عاشقی...!تو همین یک وجب دیوار را بردار…من باورت می کنم...!
سپیده
جمعه 17 شهریور 1391 ساعت 14:24
1 نظر
275
1
...
19
20
صفحه
21
22
23
...
28