هم قد

هم قـــــــد شدیم… خدا میداند چه چیزهایی را زیر پاهایم گذاشتم…!

بغض

بغض بزرگ ترین نوع اعتراضه...اگه بشکنه دیگه اعتراض نیست،التماسه...!

رویای دور

قفس داران سکوتم را شکستند...دل دائم صبورم را شکستند...به جرم پا به پای عشق رفتن،پر و بال عبورم را شکستند...مرا از خلوتم بیرون کشیدند...چه بی پروا حضورم را شکستند...تمنا در نگاهم موج می زد...ولی رویای دورم را شکستند...

توان

تقصیر خودمونه...بعضی ها عددی نبودند و ما آنها را به "توان" رساندیم...!

یوسف من باش

پشت پا بزن...پشت پلک نازک کن به همه ی زلیخاه های زمان... یوسف من باش...تا ابد الدهر یعقوبت می مانم...

زخم زبان

بر سر مزرعه ی سبز فلک...باغبانی به مترسک می گفت:دل تو چوبین است...و ندانست که از زخم زبان،دل چوب هم می شکند...

دل دیوانه

وحشت از عشق که نه، ترسم از فاصله هاست... وحشت از غصه که نه، ترسم از خاتمه هاست... ترس بیهوده ندارم، صحبت از خاطره هاست ...صحبت از کشتن ناخواسته عاطفه هاست ...کوله باری پر ز هیچ،که بر شانه ماست...گله از دست کسی نیست،مقصر دل دیوانه ی ماست...

سمعک

مشکل از تو نبود...از من بود...با کسی حرف میزدم که سمعک هایش را پیش دیگری جا گذاشته بود...

خاطر

من "خاطر" ت را می خواستم...نه "خاطره"ات را...!

اشتباهی

یه وقتایی آدم اونقدر تنهاست که آرزو داره یکی صداش کنه...حتی اشتباهی...!