دلتنگی

نمی دانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید...؟ دنیا پـر شده از قاصدک هایی که راهشان را گم می کنند...نـه میتوانی خبری دهی،و نه خبری بگیری...!

وفا

آخه خـدا جـون،قربـونِ بـزرگیـت...وفـای سـگ بـه چـه کـارمون میــاد...؟! یـه فکـری به حـالِ آدمات میکـردی...!

تنهایی

تنهاییم را به گردن هیچ کس نمی اندازم...گردن هیچ کس تاب این همه سنگینی را ندارد...!

قصه

یکی بـــود،یکی... مــن میروم قصّــه باید آغــاز شود...

خدایا

خــدایا...یا خیلی برگردون عقب یا بـزن بره جـلو... اینجای فیلم زنـدگیم خیـــلی خش داره…!

من

دیروز برایش "تو" بودم... امروز شدم "شما"...و فردا "او" خواهم شد...!

با نمک

ﺯﺧــــﻢ ﻫﺎیت را ﭘﻨﻬـــان ﮐــﻦ...ﺍﯾﻨﺠـﺎ ﻣـﺮﺩﻡ ﺯﯾـﺎﺩﯼ ﺑـﺎ ﻧـﻤﮏ ﺷـﺪﻥ...!

طرح نوسازی شهرداری

من تمام چاله های این پیاده رو را با قدم های تو می شناختم...! ای وای از طرح نوسازی شهرداری...!

حوا

گفت:حالت را نمی پرسم...میدانم خوبی... عکس هایت همه با لبخندند...و نمی دانست عکاس که میگوید سیب... من یاد حماقت حوا می افتم و پوزخند میزنم...!

هیچ کس

من که تصویری ندارم در نگاه هیچ کس...خوب شد هرگر نبودم تکیه گاه هیچکس...کاش فنجانی نسازد کوزه گر از خاک من...تا نیفتد در دلم فال سیاه هیچ کس...بهترین تقدیر گل ها چیدن و پژمردن است...سعی کن هرگز نباشی دلبخواه هیچکس...