انگشتانم لای ورق های دیوان حافظ میرود .../ دستِ دلم میلرزد .../ اما به خواجه می سپارم تا امید را از دلم نگیرد .../ دلم میخواهد همیشه بگوید :/ یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ...
قشنگ بود،مرسی
گفت :دعا کن که بیاید...... گفتم: آنکه با دعا آید به نفرینی میرود....... خواستی بیایی بادعا نیا با دل بیا.............
انگشتانم لای ورق های دیوان حافظ میرود .../ دستِ دلم میلرزد .../ اما به خواجه می سپارم تا امید را از دلم نگیرد .../ دلم میخواهد همیشه بگوید :/ یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ...
قشنگ بود،مرسی
گفت :دعا کن که بیاید......
گفتم: آنکه با دعا آید به نفرینی میرود.......
خواستی بیایی بادعا نیا با دل بیا.............
قشنگ بود،مرسی