اى دریغا که همه مزرعه ی دل ها را علف هرزه ی کین پوشانده است...و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست...؟و کسى فکر نکرد که چرا ایمان نیست...و زمانى شده است که به غیر از انسان هیچ چیز ارزان نیست...!
من اینجوریشو شنیدیم: دهان دختر زیبا تهی ز دندان است ، که هر شکسته دندان بهای یک نان است هیچ کس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست ، و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست باقیش مثل نوشته ی شماست
شاید...نمیدونم اصلش چیه.در هر صورت ممنون
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
من اینجوریشو شنیدیم:
دهان دختر زیبا تهی ز دندان است ، که هر شکسته دندان بهای یک نان است
هیچ کس فکر نکرد که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست ، و همه مردم شهر بانگ برداشته اند که چرا سیمان نیست
باقیش مثل نوشته ی شماست
شاید...نمیدونم اصلش چیه.در هر صورت ممنون