پیراهنم بوی غصه گرفته است؛ بوی گفتن و شنیدنها، بوی بهتان و افترا می آید. خانه های مدینه، ملولِ هوای مسمومِ دسیسه شده اند.
انگار همه فراموشی گرفته اند. هنوز لحظه ای از غروب نگذشته، خورشید فراموش شده است. از مادرم، شاهد می خواهند؛ از بانوی خلوتِ کبریا، از کلمه پاک خدا شاهد می خواهند!
انگار از دست کسی کاری برنمی آید... من هم میروم، فانوس دلم را با یاد مادرم روشن کنم. [ناراحت]
سلام انقدرجملهات قشنگه که بیست دقیقه روشون قفل میکنم مثل همیشه عالی بود خواهری
سلام
مرسی گلم
لطف داری
سلام ابجی ی تولدکوچولودارم بیاااااااااااااااااااااا
پیراهنم بوی غصه گرفته است؛ بوی گفتن و شنیدنها، بوی بهتان و افترا می آید. خانه های مدینه، ملولِ هوای مسمومِ دسیسه شده اند.
انگار همه فراموشی گرفته اند. هنوز لحظه ای از غروب نگذشته، خورشید فراموش شده است. از مادرم، شاهد می خواهند؛ از بانوی خلوتِ کبریا، از کلمه پاک خدا شاهد می خواهند!
انگار از دست کسی کاری برنمی آید... من هم میروم، فانوس دلم را با یاد مادرم روشن کنم. [ناراحت]
likeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
حال شما؟
آپم بدو بیا
سلام
مرسی
اومدم
چیــزی شبیــه معجــزه
مــدت هاســت بیـن مــن و تــو
سرگردان اسـت ؛
من کــه پیامبــر نیستــم
امــا...
... تــو را نمی دانــم !!!!
از این شما که بهتر نیست
سلام دوست من.
زیبا بود.مرسی.
از نوشته های تلخ ولی پرکنایه خوشم می یاد.
اگه دوست داشتی در مورد مطلب "من می دونم نمی شه!..." نظر بده.مرسی.
سلام
مرسی
حتما
سلام
خوبید؟
امان از این بیخیالی هایی که زندگی برای ادم نمیذاره !
موفق باشید بانو
یاعلی
سلام
اوهوم
مرسی
همچنین
خخخخخخخ!!
سپیده جان وبلاگت رو خیلیییییییییییییییییییییییییی دوست دارم
لینکش میکنم
تو هم منو لینک کن
سلام
لینک شدی